کجایی ای دل خاموش من .کم کم داری فراموشم میکنی .

کجایی ای شیشۀ یاقوتی که تلالوی هر تپش تو مرا یاد مقلب القلوب می انداخت.

کجاست آن لجاجت های شریفت وقتی سنگ جلوی پای عقل می انداخت.

کجاست آن لرزه های مهیبت که وجدانم رااز جای می پراند.

کجایی که بتوانم دلتنگی کنم . آری می خواهم دلتنگی کنم برای همۀ آنچه داشتم و اکنون ندارم.

یادت هست باهم سیاست مداران مات شده در برابرمان را می نگریستیم و می خندیدیم.

بیا و بی وفایی نکن من که تورا به نا اهل نسپرده ام.

دل من دلیلت چیست که اینگونه سفت وسخت درون ظلمت جای خشک کرده ای.

باور کن که بی تو احساس ذلت می کنم در این ضلالت تن.

بیا باهم آشتی کنیم . اربعین نزدیک است.بیا باهم هئیت برویم وبه یاد مصائب زینب (س)  گریه کنیم.

یادت هست هر وقت حالمان گرفته بود می گفتیم امان از دل زینب .یادت هست که با من می گفتی از زینب(س)؛

که زینب بنت علی است وعلی مظهرعجایب است .

زینب دخت فاطمه است و فاطمه فاطمه است.

زینب خواهر سروران جوانان اهل بهشت ،حسن وحسین است.

 او یک زن است ، ولی نه از آن جنس زنانی که به جبن و ترس می شناسیم ، او زنی است که از ابهت های مرد شکن بارگاه طاغوت ها نمی هراسد.

آری او یک زن است ولی نه از جنس زنان مصری که با دیدن یک یوسف دست بجای ترنج بریدند؛ او زنی است که در عاشورا دل از هجده یوسف برید.

زینب یعنی زینت پدر؛زینت علی که خود زینت عالمی است واقعاًزینب می خواهد.آری زینت علی است که در عاشورا چیزی جز زیبایی نمی تواند ببیند.

واین است که زینب، زینب است.

 

دلم،من منتظرم تا صدای تپش هایت عاشقانه شود .

من همیشه آماده ام ،مانده کمی همت تو